شعري از دانشمند فرزانه و عالم ربّاني شهید حضرت حجت الاسلام محمد علي اديب لاهيجي دِهشالي کوشالي گيلاني يا رب تويي صفاي دل پارساي من يا رب تويي جلاي دل و دلگشاي من يا رب تويي نداي تمامِ دعاي من اي نور آسمان و زمين اي خداي من وقتي که از مَناره اذان مي کني مرا وقتي که دعوتِ جِنان مي کني مرا وقتي ضمانت دو جهان مي کني مرا سرتاسر وجود هَيَجان مي کني مرا در سينه ام اذان تو طوفان بپا کند در چهرام علامت ايمان بپا کند در ديده ام نمايش قرآن بپا کند در قلب من سَراچه سُبحان بپا کند لَبَّيک ، آمدم من و بانگت شنيده ام اي ذاتِ لايَزال به مسجد رسيده ام غير از تو از تمامِ جهان دل بُريده ام از کُلِّ کائنات تُرا برگزيده ام درياب اين عاشق مسجد رسيده را درياب اين جَنّتِ رِضوان خريده را درياب اين راهِ فراوان دويده را اين سالکِ رنگِ رُخِ يار ديده را اي جان من ، جان و دلِ من فداي تو اي روحِ من ،روح و روان من سراي تو اين سينه را سُفره نمودم براي تو بيگانه نيستم مَنَم آن آشناي تو با استماعِ اذان تو من ع
آخرین جستجو ها